امام زمان
در بعضى روايات كه من حالا نمى دانم صحت و سقمش را، هست كه يكى از چيزهاى مستحب اين است كه مؤ منين در حال انتظار، اسلحه هم داشته باشند. اسلحه ى مهيّا، نه اين كه اسلحه را بگذارند كنار و بنشينند منتظر. اسلحه داشته باشند براى اين كه با ظلم مقابله كنند، با جور مقابله كنند. تكليف است . نهى از منكر است . به همه ى ما تكليف است كه بايد مقابله كنيم با اين دستگاه هاى ظالم ، خصوصاً دستگاه هايى كه با اساس مخالفند.
ما منتظران مقدم مباركش ، مكلف هستيم تا با تمام توان كوشش كنيم تا قانون عدل الهى را در اين كشور ولىّ عصر عليه السّلام حاكم كنيم و از تفرقه و نفاق و دغل بازى بپرهيزيم و رضاى خداوند متعال را در نظر بگيريم
اميدوارم كه ما همه جزء هياءت قائميه باشيم و همه به آن وظايفى كه اسلام ، قرآن ، تحت لواى حضرت صاحب عليه السّلام براى ما تعيين فرموده اند، عمل كنيم و صورت ها را محتواى واقعى به آن بدهيم و الفاظ را معانى حقيقى .
شايد اين وصفى كه براى حضرت صاحب عليه السّلام ذكر شده است ، دنبال همين آيه شريفه كه مى فرمايد: قل اِنّما اَعِظُكُم بِواحِدة اءن تَقوموا لِلّه مثنى و فرادى ، دنبال همين معنا باشد كه همه بايد قيام بكنيم . قيام واحد كه بالاترين قيام ، همان قيام آن شخص واحد است. و همه ى قيام ها بايد دنبال آن قيام باشد و قيام للّه باشد. خداى تبارك و تعالى مى فرمايد كه : قل انّما اعظكم بواحدة . به امت بگو كه فقط من يك موعظه دارم به شما و آن موعظه اين است كه ، قيام كنيد و قيام لِلّه باشد. قيام لِلّه كنيد. البته آن حضرت قيام لِلّه مى فرمايند و آن لِلّهى كه و آن خلوصى كه براى ايشان هست ، براى ديگران نيست . لكن شيعه هاى بزرگوار آن حضرت هم بايد پيروى از او بكنند در اين كه قيام كنند لِلّه ، براى خدا.
اميد آن است كه مسلمانان و مستضعفان جهان به پاخيزند و داد خود را از مستكبران بگيرند و مقدّمات فرج آل محمد صلّى اللّه عليه و آله را فراهم نمايند.
ان شاءاللّه ، اسلام را به آن طور كه هست ، در اين مملكت پياده كنيم و مسلمين جهان نيز اسلام را در ممالك خودشان پياده كنند و دنيا، دنياى اسلام باشد و زور و ظلم و جور از دنيا بر طرف بشود و مقدّمه باشد براى ظهور ولىّ عصر ارواحنا له الفداء.
اين چيزى كه ما در اين وقت ، در اين عصر وظيفه داريم ، اين مهم است . همه انتظار داريم وجود مبارك ايشان را، لكن با انتظار تنها نمى شود. بلكه با وضعى كه بسيارى دارند، انتظار نيست .
فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم . كار را هم چو بكنيم كه مهيّا بشود عالم ، براى آمدن حضرت عليه السّلام.
بعضى ها انتظار فرج را به اين مى دانند كه در مسجد، در حسينيه ، در منزل بنشينند و دعا كنند و فرج امام زمان عليه السّلام را از خدا بخواهند. اين ها مردم صالحى هستند كه يك همچو اعتقادى دارند، بلكه بعضى از آن ها را كه من سابقاً مى شناختم ، بسيار مرد صالحى بود. يك اسبى هم خريده بود. يك شمشيرى هم داشت و منتظر حضرت صاحب عليه السّلام بود. اين ها به تكاليف شرعى خودشان هم عمل مى كردند و نهى از منكر هم مى كردند و امر به معروف هم مى كردند، لكن همين . ديگر غير از اين كارى ازشان نمى آمد و به فكر اين هم ، كه يك كارى بكنند، نبودند.
يك دسته ى ديگرى بودند كه انتظار فرج را مى گفتند: اين است كه ، ما كار نداشته باشيم به اين كه در جهان چه مى گذرد، بر ملت ها چه مى گذرد، بر ملت ما چه مى گذرد. به اين چيزها، ما كار نداشته باشيم . ما تكليف هاى خودمان را عمل مى كنيم . براى جلوگيرى از اين امور هم خود حضرت بيايند ان شاء اللّه درست مى كنند. ديگر ما تكليفى نداريم . تكليف ما همين است كه دعا كنيم ايشان بيايند و كارى به كار آن چه در دنيا مى گذرد يا در مملكت خودمان نداشته باشيم . اين ها هم يك دسته اى ، مردمى بودند كه صالح بودند.
يك دسته اى مى گفتند: كه خوب ! بايد عالم پر معصيت بشود تا حضرت بيايد. ما بايد نهى از منكر نكنيم ، امر به معروف هم نكنيم تا مردم هر كارى مى خواهند بكنند، گناه ها زياد بشود كه فرج نزديك بشود.
يك دسته اى از اين بالاتر بودند. مى گفتند: بايد دامن زد به گناه ها. دعوت كرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم بشود و حضرت عليه السّلام تشريف بياورند. اين هم يك دسته اى بودند كه البته در بين اين دسته ، منحرف هايى هم بودند. اشخاص ساده لوح هم بودند. منحرف هايى هم بودند كه براى مقاصدى ، به اين امر دامن مى زدند.
يك دسته ى ديگرى بودند كه مى گفتند: هر حكومتى اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حكومت باطل است و برخلاف اسلام است . آن ها مغرور بودند. آن هايى كه بازيگر نبودند مغرور بودند به بعض رواياتى كه وارد شده است بر اين امر كه هر عَلَمى بلند بشود قبل از ظهور حضرت ، آن عَلَم ، عَلَم باطل است . آن ها خيال كرده بودند كه نه ، هر حكومتى باشد. در صورتى كه آن روايات كه هر كس عَلَم بلند كند عَلَم مهدى ، به عنوان مهدويّت بلند كند. حالا ما فرض مى كنيم كه يك هم چو رواياتى باشد، آيا معنايش اين نيست كه ما تكليف مان ديگر ساقط است . يعنى خلاف ضرورت اسلام ، خلاف قرآن ؟ اين معنا كه ما ديگر معصيت بكنيم تا حضرت صاحب بيايد. حضرت صاحب كه تشريف مى آورند، براى چى مى آيند؟
براى اين كه گسترش بدهند عدالت را. براى اين كه حكومت را تقويت كنند. براى اين كه فساد را از بين ببرند. ما برخلاف آيات شريفه ى قرآن ، دست از نهى از منكر برداريم ، دست از امر به معروف برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براى اين كه حضرت بيايند. حضرت بيايند چه مى كنند؟
حضرت مى آيند مى خواهند همين كارها را بكنند. الآن ديگر ما هيچ تكليفى نداريم ؟ ديگر بشر تكليفى ندارد، بلكه تكليفش اين است كه دعوت كند مردم را به فساد! به حسب راءى اين جمعيت كه بعضى شان بازيگرند و بعضى شان نادان ، اين است كه ما بايد بنشينيم دعا كنيم به صدام ! هر كسى نفرين به صدام كند، خلاف امر كرده است ، براى اين كه حضرت دير مى آيند! و هركسى دعا كند به صدام ، براى اين كه ، اين فساد زياد مى كند. ما بايد دعاگوى آمريكا باشيم و دعاگوى شوروى باشيم و دعاگوى اذناب شان ، از قبيل صدام باشيم و امثال اين ها، تا اين كه اين ها عالم را پر كنند از جور و ظلم و حضرت تشريف بياورند! بعد حضرت تشريف بياورند، چه كنند؟
حضرت بيايند كه ظلم و جور را بردارند. همان كارى كه ما مى كنيم و ما دعا مى كنيم كه ظلم و جور باشد، حضرت مى خواهند همين را بَرَش دارند. ما اگر دست مان مى رسيد، قدرت داشتيم بايد برويم تمام ظلم و جورها را از عالم برداريم . تكليف شرعى ماست . منتها ما نمى توانيم . اينى كه هست ، اين است كه حضرت عالم را پر مى كنند از عدالت . نه شما دست برداريد از اين تكليف تان ، نه اين كه شما ديگر تكليف نداريد.
اگر خود حضرت صاحب عليه السّلام مقتضى بدانند، خوب ، خودشان تشريف بياورند! يكى از علما اين جورى مى گفت (خدا رحمتش كند) كه : من كه دلم بيشتر از حضرت صاحب عليه السّلام براى اسلام نسوخته است . خوب ايشان هم كه مى بينند اين را، خود ايشان بيايند، چرا من بكنم ؟
اين منطق اشخاصى است كه مى خواهند از زير بار دَر بروند. اسلام ، اين ها را نمى پذيرد. اسلام ، اين ها را به هيچ چيز نمى شمرد. اين ها مى خواهند از زير بار دَر بروند. يك چيزى درست مى كنند. دو تا روايت از اين طرف ، از آن طرف مى گردند، پيدا مى كنند كه خير، با سلاطين مثلاً بسازيد، دعا كنيد به سلاطين اين ، خلاف قرآن است . اين ها نخوانده اند قرآن را. اگر صد تا هم چو روايت هايى بيايد، ضرب به جدار مى شود. خلاف قرآن است ، خلاف سيره ى انبياست يا اين كه روايتى نيست . شما وقتى ملاحظه مى كنيد آن همه رواياتى كه اگر كسى ميل به اين بكند. كه رواياتى است كه : اگر مايل باشى كه زنده باشد اين سلطان ، تو هم با او هستى . مسلمان مگر مى شود مايل باشد به اين كه يكى زنده باشد و ظلم بكند، آدم بكشد؟ رابطه داشته باشد با يك كسى كه آدم مى كشد؟ عالِم مى كشد؟ علما را مى كشد؟
اين هايى كه مى گويند كه هر عَلَمى بلند بشود / و هر حكومتى / خيال كردند كه هر حكومتى باشد، اين برخلاف انتظار فرج است . اين ها نمى فهمند چى دارند مى گويند. اين ها تزريق كردند بهشان كه اين حرف ها را بزنند. نمى دانند دارند چى چى مى گويند. حكومت نبودن ؛ يعنى اين كه همه ى مردم به جان هم بريزند، بكشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند. برخلاف نص آيات الهى رفتار بكنند. ما اگر فرض مى كرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مى زديم ، براى اين كه خلاف آيات قرآن است .
ارزش دارد كه انسان در مقابل ظلم بايستد. در مقابل ظالم بايستد و مشتش را گره كند و توى دهنش بزند و نگذارد كه اين قدر ظلم زياد بشود، اين ارزش دارد. ما تكليف داريم آقا! اين طور نيست كه حالا كه ما منتظر ظهور امام زمان عليه السّلام هستيم ، پس ديگر بنشينيم در خانه هامان ، تسبيح را دست بگيريم و بگوييم عجّل على فرجه . عجّل با كار شما بايد تعجيل بشود. شما بايد زمينه را فراهم كنيد براى آمدن او و فراهم كردن اين است كه ، مسلمين را با هم مجتمع كنيد. همه با هم بشويد، ان شاءاللّه ظهور مى كند ايشان .
صفحات: 1· 2